---[]ازدواج اجباری![]---
P²
رزی:من بیشتر سوالا رو شانسی نوشتم
ات:پارت میکنم بخدا.....وایسا ببینم رزی اون پسرع که پسر داییمه جونگ کوک
رزی:واقعا؟چه کراشه
ات:ایش این کراشه؟ازش متنفرم
رزی:به این جذابی
ات:ایش...ولش کن خداکنه منو نبین....
جونگ کوک:سلام ات
ات:اَه....عه سلام تواینجا چیکار میکنی
جونگ کوک:از این به بعد اینجا درس میخونم
ات:اها...خب من برم...رزی بیا بریم
جونگ کوک:اها باشه
رزی:چرت اینطوری کردی اون که خوب باهات حرف زد
ات:حوصلشو ندارم رو مخه
رزی:هوم..ولی بازم کراشه...راستی اونم مافیاس یانه
ات:آره...ولی نمیدونم چرا با این همه قلدری وتخس بودنش اینطوری باهام رفتار میکنه
رزی:اها....امروز بریم بیرون؟
ات:نه نمیتونم امشب مهمون داریم فردابریم؟
رزی:باشه
(پرش زمانی به بعد مدرسه)
ات ویو
بلاخره زنگ خورد داشتم میرفتم که یهو یه ماشین.....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۵ لایک
۳ کامنت
رزی:من بیشتر سوالا رو شانسی نوشتم
ات:پارت میکنم بخدا.....وایسا ببینم رزی اون پسرع که پسر داییمه جونگ کوک
رزی:واقعا؟چه کراشه
ات:ایش این کراشه؟ازش متنفرم
رزی:به این جذابی
ات:ایش...ولش کن خداکنه منو نبین....
جونگ کوک:سلام ات
ات:اَه....عه سلام تواینجا چیکار میکنی
جونگ کوک:از این به بعد اینجا درس میخونم
ات:اها...خب من برم...رزی بیا بریم
جونگ کوک:اها باشه
رزی:چرت اینطوری کردی اون که خوب باهات حرف زد
ات:حوصلشو ندارم رو مخه
رزی:هوم..ولی بازم کراشه...راستی اونم مافیاس یانه
ات:آره...ولی نمیدونم چرا با این همه قلدری وتخس بودنش اینطوری باهام رفتار میکنه
رزی:اها....امروز بریم بیرون؟
ات:نه نمیتونم امشب مهمون داریم فردابریم؟
رزی:باشه
(پرش زمانی به بعد مدرسه)
ات ویو
بلاخره زنگ خورد داشتم میرفتم که یهو یه ماشین.....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۵ لایک
۳ کامنت
۸.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.